جدول جو
جدول جو

معنی تند و تیز - جستجوی لغت در جدول جو

تند و تیز
چست، چالاک، چابک، هرچه که طعمش تند و سوزنده باشد، تندمزه
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
فرهنگ فارسی عمید
تند و تیز
(تُ دُ)
تندتیز. (ناظم الاطباء). پرشتاب. سریع و پرحدت:
که تند و تیز به دل بردن من آمده ای
شتاب چیست به آتش گرفتن آمده ای.
ابراهیم ادهم (ازآنندراج) (بهار عجم).
رجوع به تند و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
تند و تیز
شتابان و خشمناک پر شتاب و سریع
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
فرهنگ لغت هوشیار
تند و تیز
حادٍ
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
دیکشنری فارسی به عربی
تند و تیز
Acrid, Impetuous
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تند و تیز
âcre, impétueux
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تند و تیز
chungu, haraka
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تند و تیز
تلخ و تیز , تیز و تند
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
دیکشنری فارسی به اردو
تند و تیز
তীব্র , তাড়াহুড়ো
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
دیکشنری فارسی به بنگالی
تند و تیز
辛辣な , 衝動的な
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تند و تیز
keskin, aceleci
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تند و تیز
매운 , 충동적인
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
دیکشنری فارسی به کره ای
تند و تیز
צורב , פִּתְאוֹם
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
دیکشنری فارسی به عبری
تند و تیز
तीखा , उतावला
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
دیکشنری فارسی به هندی
تند و تیز
tajam, tergesa-gesa
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تند و تیز
ฉุนเฉียว , เร่งรีบ
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
دیکشنری فارسی به تایلندی
تند و تیز
scherp, onbezonnen
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
دیکشنری فارسی به هلندی
تند و تیز
acre, impetuoso
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تند و تیز
acre, impetuoso
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تند و تیز
acre, impetuoso
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تند و تیز
辛辣的 , 激烈的
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
دیکشنری فارسی به چینی
تند و تیز
ostry, impulsywny
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
دیکشنری فارسی به لهستانی
تند و تیز
їдкий , імпульсивний
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تند و تیز
beißend, ungestüm
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
دیکشنری فارسی به آلمانی
تند و تیز
едкий , импульсивный
تصویری از تند و تیز
تصویر تند و تیز
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

جلد، چالاک، فرز
متضاد: کند، پرادویه
متضاد: کم ادویه، شیرین، عصبی
متضاد: خوش خلق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از به طور تند و تیز
تصویر به طور تند و تیز
Spicily
دیکشنری فارسی به انگلیسی
در تنگنا، در مضیقه
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از به طور تند و تیز
تصویر به طور تند و تیز
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از به طور تند و تیز
تصویر به طور تند و تیز
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از به طور تند و تیز
تصویر به طور تند و تیز
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از به طور تند و تیز
تصویر به طور تند و تیز
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از به طور تند و تیز
تصویر به طور تند و تیز
دیکشنری فارسی به روسی
تند و تیز، تلخ و تیز
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از به طور تند و تیز
تصویر به طور تند و تیز
de maneira picante
دیکشنری فارسی به پرتغالی